یعنی می شود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری . . .
بخواهم گله کُنَم ، بگویی هیس ، همه کابوس ها تمام شد . . .
در گوشم بگویی : برای همیشه ماله من شدی
یعنی می شود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری . . .
بخواهم گله کُنَم ، بگویی هیس ، همه کابوس ها تمام شد . . .
در گوشم بگویی : برای همیشه ماله من شدی
کودکی هایم عاشق تاب بازی بود...
تاب می خورد و می خندید
بزرگی هایم هم تاب بازی را دوست دارد...
هر از گاهی دست بی تابی هایم را می گیرد و به تاب بازی می برد!
نمی دانم چه رازی در میان است...
ولی همین که بی تابی هایم را به تاب می سپارد
دیگر بی تاب نیستم!
بزرگی هایم تاب می خورد و می خندد...!