دل نــــورد

به وب سایت عاشقانه ی میلاد خوش آمدید

ترس از فردای بدون ان...


وقتی بغلش کردم تمام تنم لرزید، نه واسه خوشحالی و عشق بازی ،

واسه ترس از فردای بدون ان...

۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۲ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دلنورد

بیا به هم نرسیم...

 

بیا تمامش کنیم….

همه چیز را….

که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….

نگران نباش….

قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد

اما فراموشم کن…..

بخند… تو که مقصر نبودی

من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم

میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟

گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….

بیا به هم نرسیم


 

۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دلنورد

پشیمونی سر مزار قبر...

  

گفتم:میری؟


گفت:آره


گفتم:منم بیام؟

گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر

گفتم:برمی گردی؟

فقط خندید ...

اشک توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین انداختم

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

گفت:میری؟

گفتم:آره

گفت:منم بیام؟

گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر

گفت:برمی گردی؟

گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره

من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته

و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده


۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۷:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دلنورد

حکـــــــــــــــــــــایت من…

 

حکـــــــــــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…


 

۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۷:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دلنورد

در انتظارش خواهم نشست....


دختری نیستم که هرزگی کنم

محبتم را با هر مردی تقسیم نمیکنم

عشقم تنها خاص یه نفر است

غرق عشق خواهم کرد آنکه خاص من باشد

طوری که بی نیاز شود از عشق

و سیراب شود از زندگی

و تا جان به در برم در انتظارش خواهم نشست... 

۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دلنورد